چاپ کردن این صفحه
چهارشنبه, 18 اسفند 1400 12:53

امید به زندگی

در این روزگار زندگی برای هیچ کدام مان خیلی راحت نیست در هر خانه ای، زن و مرد با تمام تلاششان سعی می کنند.

زندگی را به صورت درست اداره کنند، اما چه می‌شود وقتی ناگهان مسئولیت زندگی به عهده  یکی قرار گیرد، برای خانواده داستان ما نیز، اتفاق بسیار دردناکی افتاد پدری که مسئول تامین خانواده بود به رحمت خدا رفت، ناگهان زن ماند و سه فرزند که باید آنها را به درستی اداره می‌کرد. فکر بدهی های باقی مانده از زمان از دست رفتن همسر، چگونگی اداره بچه ها، مدرسه فرستادن شان، ازدواجشان و هزار و یک فکر دیگر هر روز مثل خوره به جانش افتاده بود.

 یک روز که اندوهگین در اتوبوس شهری نشسته بود خانم دیگری جویای احوال شد وقتی فهمید ماجرا از چه قرار است، یک آدرس ساده به این بانوی اندوهگین داد: "چرا به روزبه سر نمی زنی؟" بانوی اندوهگین پرسید: "آیا آنها مرا می پذیرند؟"  همین مکالمه ساده چند روز بعد، به شروع مهارت‌آموزی این بانو در روزبه ختم شد! 

 حال پس از گذشت چند سال این بانوی توانمند که مهارت های فراوانی یافته است چرخ زندگی را یک تنه و با شجاعت می چرخاند، چرخ کسب و کار کوچک خانگی او، از مهارت‌های ساده اما کارآمدی میچرخد که در #موسسه خیریه استاد_روزبه فرا گرفته است، وقتی شروع کرد به تولید نخستین بطری رب گوجه فرنگی خودش، فکر نمی کرد کمی بعد تمام محصولات خوراکی که درست می کند مشتری های دائمی و پر و پا قرص داشته باشند حالا با کمک بازاریابی دخترش و تلاش خودش زندگی فرزندانش را می چرخاند و امیدوار است که بتواند همیشه روی پای خودش بایستد.

 (( گاهی فقط دادن یک نشانه کوچک زندگی دیگران را زیر و رو می‌کند روزبه را به آنها که به مهارت آموزی و توانمندسازی نیاز دارند معرفی کنیم))

 

 

خواندن 640 دفعه آخرین ویرایش در چهارشنبه, 18 اسفند 1400 13:38